از شیر گرفتن گل پسرم..

ساخت وبلاگ
31خرداد۱۴۰۱_چهارشنبهپسر عزیزتر از جانم سلام ...قشنگ مامان سلام....پوریای من سلامپسر خوبم دوباره نوبت نوشتن خاطراتت و شیرین زبونیهات شد...امروز صبح داشتم همینطور که لباسهارو مرتب میکردم و چمدون رو میبستم که انشالله فردا بریم کرج خونه خاله فاطمه و پنج شنبه هم بریم تهران خونه مامان بزرگ ..... یهو نگاهم به ساعت افتاد ۱۰:۲۰دقیقه صبح تا یخ ۳۱خرداد....اره عزیز دلم اومدم محکم بغلت کردم و بوسیدمت....و گفتم عشق مامان تولدت مبارک .... از شیر گرفتن گل پسرم.....
ما را در سایت از شیر گرفتن گل پسرم.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pourya1396 بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 19:56

شنبه ۱۶مهرماه ۱۴۰۱پسر خوبم ،پوریا جانمامروز اولین روز رفتنت به پیش دبستانی هست و با بابا رفتی مدرسه .من هم بخاطر اینکه سونیا تازه ۱۸روزه بدنیا اومده و خیلی کوچولو نتونستم باهات بیام .عزیز دلم انشالله دانشگاه رفتنت و پورفسور شدنت☺️امسال تابستون از ده شهریور رفتیم تهران چون دیگه نزدیک بود آبجیت بدنیا بیاد .تو هم خونه مامان بزرگ و بابابزرگ کلی بهت خوش گذشت ...یکماه تهران بودیم و سی شهریور سونیا خانم بدنیا اومد ...۱۳مهر هم منو شما و بابا و آبجی و مامان بزرگ اومدیم ملایر خونمون ...بازم از اینکه مامان بزرگ کنارمون بود خوشحال بودیم اما دیروز مامان بزرگ برگشت تهران و خیلی دلم گرفت ... از شیر گرفتن گل پسرم.....
ما را در سایت از شیر گرفتن گل پسرم.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pourya1396 بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 19:56

پسرخوبم سلام .پوریای زندگیم سلامامشب که دارم این خاطره رو مینویسم پنج سال و پنج ماه و هجده روزته ...الان ساعت ۱۱:۲۰دقیقه شب پنجشنبه اس....سونیا رو گذاشتم روی پاهام و دارم آروم میخوابونمش ...شما و بابایی هم خوابیدید ....پسرم منو ببخشاین روزها خیلی خیلی کمتر فرصت میکنم که بهت برسم ...تقریبا تمام وقتم با سونیا و پخت و پز و کارهای خونه پر شده ...دلم برات میسوزه ...از وقتی خواهرت بدنیا اومده من خیلی کم برات وقت میزارم ...فقط یکم نظارت رو انجام تکالیفت دارم ....دلم میخواد بیشتر باهات باشم اما فعلا نمیشه ...واقعا سونیا کوچولوه و وقت زیادی ازم میگیره ...انشالله بزرگتر بشه من بیشتر بهت میرسم ....پیش دبستانیتو خیلی دوست داری ...اسم دوست صمیمیت هم مسیحا هست ...چند روزه پیش اومده بودی خونه و با حرص میگفتی بچه ها ازم میپرسن بابات چکاره اس....بهشون میگم بابام تو کار پول درآوردنه از شیر گرفتن گل پسرم.....
ما را در سایت از شیر گرفتن گل پسرم.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pourya1396 بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 19:56